۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

در آمدی بر تئوری توهم توطئه

در آمدی بر تئوری توهم توطئه
در ابتدای بحث باید به واژه شناسی پرداخت :
توهم چیست؟
توطئه چیست؟

در فرهنگ فارسی عمید ذیل واژة توهم آمده است : وهم داشتن ،گمان بردن، خیال کردن
و نیز در همین منبع در ذیل توطئه آمده است : گسترده و آماده کردن ، پست و هموار کردن ، نرم و آسان گردانیدن ، مقدمه چینی برای انجام کاری .
لذا از کنار هم قرار دادن این دو واژه با دید سیاسی این معنی به ذهن متبادر می شود که توهم توطئه می تواند به این معنا باشد که : گمان بردن به این که برای انجام کار یا اتفاقی مقدمه چینی شده است .
در تمامی استدلال هایی که در سایر نوشته وجود دارد تاکیدی وجود دارد مبنی بر اینکه تئوری توهم توطئه در اشخاص یا سیستم های حکومتی وقتی پیدا می شود یک نوع بیماری است که در نتیجة هویدا شدن عدم کارآیی شان بروز می کند. و می خواهند این عدم کارایی را به دست های پنهان نسبت دهند و اکثر نوشته ها سعی در محکوم کردن این دیدگاه را دارند و در پایان نیز برای تلطیف مقالات خود می آورند که توطئه وجود دارد ولی نه به این گستردگی و شدت .
در این نوشته سعی در این است که آگاهی واقع بینانه تری نسبت به اساس و پایة توطئه و توهم توطئه برای خوانندگان بوجود آوریم .
اولین سؤالی که پیش می آید این است که چه کسی و چرا ادعا می کند که مورد توطئه واقع شده است؟
پاسخ به این سؤال اولین و بزرگترین قدم در راه شناسایی نتیجه است. کسی ادعا می کند که مورد توطئة دیگران واقع شده است که منافع خود را در خطر می بیند ویا خسرانی به وی رسیده است .
حال این منافع ویا خسران چیست؟ در این جا مثال ساده و متداولی وجود داردکه می تواند کمک بزرگی باشد زیرا این نمونه برای ما ایرانیان کاملا قابل فهم است ، محمد رضا پهلوی شاه مخلوع ایران ادعا می کرد که سلطنتش را در اثر توطئة غرب از دست داده است. پس منفعت محمدرضا پهلوی سلطنتش بوده است که آن را از کف خود برون رفته می دید حال آنکه امروزه همگی به این معترفند که وی سلطنطش را به دلیل عدم پاسخگویی به جامعه از دست داده است. اساس و پایه سلطنت وی ، آقایی بر آحاد جامعه است (حتی این استدلال را می توان به حکومت های به اصطلاح دموکراتیک نیز تسری داد زیرا آنان نیز با این استدلال که نمایندة مردم خویش هستند خود را در مرتبه ای بالاتر از جامعه قرار می دهند که لزومی به اثبات این مدعا نمی بینم که چون روز بر همگان هویداست.اساسا حکومت ها از دست رنج مردم می کاهند تا خرج مناصب و شوکت خود کنند و در تمامی جوامع ، حکومت ها و سیاسیون و صاحبان مناصب، جیره خوار قدرتمند و شرافتمند مردم هستند( با درجات مختلف) پس به این نتیجه رسیدیم که منافع محمد رضا شاه در این بوده است که از سرمایة ملت شوکت وجلالی را که کسب کرده بود حفظ کند و آن را از دست رفته می دید.
دید خود را مقداری وسیع تر می کنیم و این سؤال را مطرح می کنیم که آیا محمد رضا شاه بیمار روانی بوده ؟ ماهیت سؤال تلنگری شد تا در پاسخ به این سؤال قدمی کوتاه در تاریخ بزنیم : چرا بعد از 37 سال ظلم شخص محمد رضا شاه هویدا شد؟چرا بعد از این سالها سیاست حقوق بشر سیاست خارجی آمریکا لقب گرفت؟ آیا تا این تاریخ حقوق بشری وجود نداشته؟ آیا در جریان کودتای 28 مرداد استبداد شاه هویدا نشده بود؟ و هزاران آیا که از دل همین دیدگاه بیرون می آید.
(ضمن ارج نهادن به تلاش ها و مجاهدت های حضرت امام ره ) ما شاهد حضور نیروهای لیبرال ها و همچنین کمونیست ها(منافقین امروزی)در جریان انقلاب هستیم . با اندکی نکته بینی می بینیم بخشی از آگاهی هایی که مردم را به خیابان ها کشانید در اثر تبلیغاتی بود که همین گروه ها برای سرنگونی محمد رضا شاه به مردم انتقال داده بودند. یک قدم جلوتر می رویم تا ببینیم این اشخاص این آگاهی ها را از کجا آورده بودند که به مردم انتقال دادند؟
آیا جز این است که عده ای از این رهبران انقلابی وابسته به لیبرالیست غربی و عده ای نیز وابسته به کمونیسم شرقی بودند؟ پس توطئه وجود داشته است!!!!
حال چرا این آگاهی ها در این برهة زمانی وارد جامعه شده است؟؟؟نکتة ظریفی است اما حقیقت دارد که که منافعشان در خطر بود و محمد رضا شاه (به خیال قدرتمند بودن خود) خواهان سهمی در مناسبات بین المللی بود و همچنین در پی این بود که منافعی که از کشورمان عاید قدرت ها می شد بکاهد !!!! آنها به این گمان رسیده بودند که می توانند با بوجود آوردن تغییراتی در حکومت در این برهه در ایران منافع خود را کما فی السابق تامین کنند.( البته خوشبختانه در ایران به اهداف خود نرسیدند و حضرت امام (ره) با تشخیص به موقع خود توانست جلوی نفوذ مجدد و وابستگی مجدد را گرفتند ولی آیا در تمام جوامع چه در انقلابات توده ای و چه انقلابات به اصطلاح رنگین این بخت با مردم یار است؟؟؟ یا آنها از زیر نظری حاکمی به زیر سلطة حکومتی دیگر می روند؟؟؟ و چرخه ای باطل تکرار می شود با اندکی تغییرات اسمی و رسمی برای جامعه) در اینجا به این نکته رسیدیم که قدرت های بزرگ نیز در پی منافعی هستند که زحمت آن بر دوش جوامع کشور هدف است.
در پایان به این نتیجه می رسیم که هم شخصی که ادعا می کند مورد توطئه واقع شده و هم حکومت ها و ایدئولوژی هایی که این مسئله را نفی می کنند هر دو به دنبال منافع خود هستند که زحمت این منافع را مردم جوامع باید بر دوش بکشند . من از توطئه و توهم توطئه به ظلم همه جانبه یاد می کنم .
شخصی که آگاهیی بر علیه اش وجود دارد آن نقص حقیقتا وجود دارد ولی چرا این نواقص در بعضی برهه ها برجسته و هویدا می شود؟؟؟پاسخ پیداست : زیرا تا قبل از آن منافع را به صورت توافقی پنهانی تقسیم می کردند ولی حال که طرفی که از قضا ضعیف تر نیز هست تقاضای سهمی بیشتر از این خوان ظالمانه را می کند به ناگاه سیل عظیمی از تبلیغات بر ضد وی به جامعه الغا می شود.
(کمتر رهبر سیاسی در جهان وجود دارد که مانند حضرت امام (ره) به دنبال منافع شخصی نباشد)
به امید روزی که هر شخصی به آن سطح از آگاهی برسد که نتوان از وی کار و باری اضافی به هر عنوان کشید)


آزادی به از بند چه با لخند چه بی لبخند